قتل دخترعمه به خاطر پول مواد
تاریخ انتشار: ۶ آبان ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۹۷۴۶۵۳
مرد معتاد که برای تهیه پول مواد مخدر دخترعمهاش را به قتل رسانده و به قصاص محکوم شد وقتی به دلیل ناتوانی اولیای دم در پرداخت تفاضل دیه ۱۱سال در زندان بلاتکلیف ماند از قضات خواست حکم قصاصش را اجر کنند.
به گزارش مشرق، ۲۱ اسفند ۱۳۹۱ گزارش قتل زن ۲۸ سالهای به نام مریم به پلیس اعلام شد. پس از آن مأموران به محل جنایت که خانهای در منطقه کهریزک بود اعزام شدند و با بررسیهای اولیه مشخص شد که عامل قتل بدون هیچ درگیریای وارد خانه شده و مقتول را زمانی که نوزادش در خواب بوده به قتل رسانده است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
در نخستین گام از تحقیقات مأموران به سراغ نزدیکان مقتول رفتند و پس از چند روز بررسی به پسردایی او که اعتیاد داشت ظنین شدند. در بازرسی از خانه مرد جوان که تازه از زندان آزاد شده بود یکی از النگوهای مقتول را پیدا کردند.
به این ترتیب وی بازداشت شد و وقتی در برابر مستندات قرار گرفت به قتل مریم اعتراف کرد و در توضیح ماجرا گفت: روز حادثه پولی برای خرید مواد نداشتم و یادم افتاد که دختر عمهام چند النگوی طلا دارد که با فروش آنها میتوانم پول موادم را تهیه کنم بههمین دلیل منتظر ماندم تا شوهرش از خانه خارج شود و پس از آن به خانهشان رفتم. از مریم خواستم تا النگوهایش را به من بدهد که او عصبانی شد و میخواست در را باز کند و من را از خانهشان بیرون بیندازد که در یک لحظه عصبانی شدم و سرش را محکم به دیوار کوبیدم و بعد با چاقو گلویش را بریدم و النگوهایش را درآوردم و از خانه فرار کردم. آن موقع دختر مریم خواب بود و چیزی ندید.
با اعتراف صریح متهم، پرونده برای رسیدگی به شعبه ۷۱(سابق) دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد.
اولین جلسه دادگاه
در ابتدای این جلسه مادر و همسر مقتول به جایگاه رفتند و درخواست قصاص کردند.پس از آن مادر مریم به جایگاه رفت و گفت: ۱۲ سال قبل پدر مریم ما را ترک کرد و دیگر از او خبری نداریم از این رو من از طرف خودم برای متهم درخواست قصاص دارم.
سپس هیأت قضایی وارد شور شد و برای روشن شدن وضعیت پدر مقتول و تعیین تکلیف درباره درخواست اولیایدم پرونده را به دادسرا بازگرداند. باتوجه به اینکه هیچ ردی از پدر مقتول به دست نیامد رئیس قوه قضائیه درخواست قصاص را مطرح کرد و پرونده برای دومینبار به دادگاه کیفری فرستاده شد.
دومین جلسه دادگاه
در این جلسه نیز مادر و همسر مقتول بازهم بر درخواست قبلیشان تأکید کردند.
اینبار همسر مقتول گفت: روز حادثه وقتی به خانه برگشتم و با جسد همسرم روبهرو شدم شوکه بودم بهخصوص وقتی متوجه شدم دختر چند ماههام چند ساعت در کنار جسد مادرش تنها بوده و از گرسنگی روی بدن مادرش افتاده بود تا شیر بخورد به همین دلیل سر و صورت بچهام خونی شده بود من بههیچ عنوان حاضر به گذشت نیستم.
در پایان قضات وارد شور شدند و متهم را به قصاص با پرداخت تفاضل دیه از سوی اولیای دم و ۱۰ سال حبس محکوم کردند که این حکم در دیوانعالی کشور نیز مهر تأیید خورد و متهم در یک قدمی چوبهدار قرار گرفت. بااین حال اولیای دم به علت اینکه نتوانستند در طول ۱۱ سال پول تفاضل دیه را به متهم پرداخت کنند کریم با درخواستی از قضات دادگاه کیفری خواست تا او را از بلاتکلیفی رها کنند.
به این ترتیب طبق ماده ۴۲۹ قانون مجازات اسلامی پرونده متهم برای بار سوم به دادگاه کیفری یک استان تهران آمد.
سومین جلسه دادگاه
در ابتدای این جلسه که در شعبه ۲ برگزار شد همسر مقتول به جایگاه رفت و گفت: من پاکبان بودم و با سختی کار میکردم تا خانوادهام راحت زندگی کنند اما متهم با قتل همسرم زندگیمان را نابود کرد به دلیل اینکه کسی را نداشتم تا از دخترم مراقبت کند او را به مدرسه شبانه فرستادم. دخترم وقتی بزرگتر شده بود بیماری روحی پیدا کرده و مجبور بودم او را مدتها نزد روانپزشک ببرم. در این سالها هم خودم به چوپانی مشغول شدم. باور کنید من ماهی ۵- ۶ میلیون تومان بیشتر درآمد ندارم و با این پول توانایی پرداخت تفاضل دیه را نداشتم وگرنه حتماً آن را پرداخت میکردم تا قاتل مادر دخترم را به سزای عملش برسانم. حالا هم اگر لازم باشد حاضریم با دخترم تکدیگری کنیم و پول تفاضل دیه را جور کنیم تا قاتل قصاص شود.
سپس متهم به جایگاه رفت و گفت: من کارگر کابینتساز بودم و زن و بچه داشتم اما همسر و فرزندانم من را رها کردند و رفتند. یعنی حتی کسی را ندارم که برایم وثیقه بگذارد تا از زندان بیرون بروم. دخترعمهام زن خوبی بود من در حق او و خانوادهاش بد کردم به همین دلیل خودم را مستحق مرگ میدانم و لیاقت زندگی کردن ندارم.در پایان جلسه قضات برای صدور رأی وارد شور شدند.
منبع: روزنامه ایرانمنبع: مشرق
کلیدواژه: تحلیل روز طوفان الاقصی قیمت قتل قاتل مواد مخدر اخبار حوادث حوادث خودرو قیمت های روز در یک نگاه حوادث سلامت دادگاه کیفری همسر مقتول اولیای دم تفاضل دیه
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mashreghnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مشرق» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۹۷۴۶۵۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
طلاق بهخاطر پیدا شدن روسری در خودرو شوهر
زن جوان وقتی یک روسری قرمز رنگ و عروسک دخترانه در خودروی همسرش پیدا کرد برای طلاق به دادگاه خانواده رفت.
به گزارش مشرق، مقابل یکی از شعبههای دادگاه خانواده زن جوانی در حالی که یک روسری قرمز در دست داشت و با بیقراری قدم میزد چند دقیقهای نگذشته بود که پسری جوان به سمتش آمد و گفت ساناز جان من را ببخش اشتباه کردم باید واقعیت زندگیام را به تو میگفتم هرچند گذشتهها گذشته و اصلاً موردی برای نگرانی وجود ندارد.
در همین موقع سربازی از ته سالن شماره پروندهای را خواند و گفت طرفین جلسه رسیدگی ساعت ۸ صبح اعلام حضور کنند.
به محض ورود به شعبه زن جوان بیمقدمه گفت: آقای قاضی این مرد مرا فریب داده و با احساس من بازی کرده او قبلاً زن داشته و هنوزهم دوستش دارد اما به من نگفته بود، اگر من این روسری را پیدا نکرده بودم معلوم نبود تا کی میخواست این ماجرا را پنهان نگه دارد.
قاضی با شنیدن این حرفها گفت دخترم کمی آب بخورید و آرام باشید اینطور من متوجه نمیشوم ماجرای زندگی شما چیست آهستهتر برایم از اول تعریف کن!
ساناز کمی که آرام شد، گفت: با آرمین در یک کافه آشنا شدیم. از روز آشنایی تا ازدواج 6 ماه طول کشید. آرمین میگفت کسی را ندارد و تنها به خواستگاریام آمد. به من گفت پدرش فوت کرده و مادرش هم پیش خواهرش خارج از کشور زندگی میکند و اینجا تنها زندگی میکند من ساده هم باور کردم. پدرم با اصرار من راضی به ازدواج شد و ما سر خانه و زندگی خود رفتیم اما همین چند هفته پیش بود که توی ماشینش یک روسری قرمز پیدا کردم خیلی عصبانی و ناراحت بودم با این حال به رویش نیاوردم تا اینکه چند روز قبل یک عروسک دخترانه هم در ماشین پیدا کردم. این بار دیگر به رویش آوردم و گفتم اینها مال کیست اما آرمین با دروغگویی تمام به من گفت ماشین دست دوستش بوده و اینها مال همسر دوستش است، اما من باور نکردم یک روز از روی کنجکاوی او را تعقیب کردم و دیدم دم یک مهدکودک رفت و یک دختربچه را بغل کرد و بعدش هم رفت مقابل خانهای و بعد از پیاده شدن داخل خانه رفت. از تعجب و ناراحتی و عصبانیت داشتم دیوانه میشدم.
بعد از کلی کلنجار رفتن با خودم تصمیم گرفتم بروم ببینم موضوع چیست. وقتی زنگ در خانه را زدم همان بچه در را باز کرد و هنوز حرفی نزده بودم که آرمین را پشت سرش دیدم و وقتی دختربچه او را بابا صدا زد از هوش رفتم.
چشم باز کردم در بیمارستان بودم بعد هم به خانه پدرم رفتم و همه ماجرا را برایش تعریف کردم. این مرد یک دروغگوی بزرگ است او زن و بچه داشته و موضوع به این مهمی را از من مخفی کرده بود. او یک کلاهبردار است معلوم نیست با چند نفر دیگه چنین کاری کرده الان هم من فقط طلاق میخواهم.
قاضی رو به آرمین کرد و گفت: حرفهای همسرت را تأیید میکنی تو واقعاً زن داشتی؟
آرمین نگاهی کرد و گفت: آقای قاضی ماجرا اینطوری نیست. من سه سال قبل از همسر اولم جدا شدم. دخترم با مادرش زندگی میکند من در هفته یک روز او را میبینم اما از شانس بدم همسرم متوجه شد. من اصلاً با همسر سابقم ارتباطی ندارم فقط آن روز رفتم بچه را به مادرش بدهم که اینطوری شد. من کلاهبردار نیستم من ساناز را دوست دارم. میخواستم قبل ازدواج خودم به ساناز واقعیت را بگویم ولی ترسیدم ساناز با من ازدواج نکند. همیشه دنبال یک فرصت مناسب بودم اما خودش زودتر فهمید الان خیلی پشیمانم و میخواهم ساناز یک فرصت دوباره به من بدهد. من مجرم نیستم فقط یک عاشق هستم. آیا هر کسی که طلاق گرفته دیگر حق ازدواج ندارد؟ قبول دارم اشتباه کردم اما جبران میکنم.
آرمین رو به ساناز کرد و گفت: باور کن من آدم بدی نیستم فقط اشتباه کردم و واقعیت را نگفتم الان هم پشیمانم از پنهانکاری که کردم.
ساناز رو به آرمین کرد و گفت: اعتمادی که به تو داشتم از بین رفته و دیگر نمیتوانم به تو اعتماد کنم بهتر است از هم جدا شویم.
قاضی که حرفهای این زوج جوان را شنید، گفت میدانم همسرت اشتباه بزرگی مرتکب شده، اما بهتر است بیشتر راجع به تصمیمت فکر کنی یک ماه به کلاسهای مشاوره بروید اگر نظرت عوض نشد آن وقت حکم طلاق را صادر میکنم.
امیرحسین صفدری کارشناس حقوقی
دروغ و پنهانکاری مثل یک سم کشنده در زندگی مشترک عمل میکند. در این پرونده میبینیم که مرد جوان اشتباه بزرگی مرتکب شده که قبل از ازدواج حقیقت را بیان نکرده است. او باید اجازه میداد ساناز خودش تصمیم بگیرد در واقع آرمین با پنهانکاری بشدت همسرش را ناراحت کرده است.البته ساناز هم کمی مقصر است او باید در مورد آرمین تحقیق میکرد و بدون شناخت کافی از او وارد این رابطه نمیشد اما با سادهانگاری راجع به این مسأله مهم وارد رابطه شد و این پیامد اصلی ازدواج بدون شناخت کافی و از روی ظواهر است.
با این حال زوجهای جوان باید بدانند اصل و اساس یک زندگی مشترک موفق بر پایه صداقت و تعهد است. زندگی بدون اعتماد محکوم به شکست است پنهانکاری و دروغگویی تمام پلهای پشت سر را خراب میکند.
منبع: روزنامه ایران